ثانیه ها و ساعت و ها و روزها می گذرند و من در حسرت یک جاماندگی عظیم به فکر فرو می روم
با خودم میگم نکنه نشه
اگه نشه چی میشه ؟
رفقا و دوستانمان تک تک گلچین شده اند و رفته اند
امروز کم کم به خودم افتخار میکنم که حداقل به تعداد انگشتان یک دستم دوستان نزدیکم به شهادت رسیده اند و خیلی در فراقشان اشک ریخته ام
ما لایق رفتن نبودیم و نیستیم و حتی هنوز هم خودم را لایق نمی دانم که انتخابم کنند
امیدمان به فضل رحمت الهی است
از خدا می خوایم که با شهادت وارد اون دنیا بشیم
امروز قطعه شهدای جدید و ایثارگران در گلستان شهدا فقط 27 جای خالی داشت ... فقط 27 تا
یعنی ما رو هم جا میدن میون این خوب ها ؟
بعضی وقتا فکر می کنم حالا ما شهید بشیم هر جا گذاشتنمون فرقی نداره
اما گلستان شهدا یه جای دیگه است ...
بعضی وقتا هم فکر می کنم : شهرت در گمنامی است
گمنامی هم عالمی داره