عرفه

خدایا شکرت که یک بار دیگه آبرو دادی ...

دستم را گرفته ای، رها نکن

مرا به خودت نزدیک و نزدیک تر کن

ایام عرفه نزدیک است

روز نیایش

رویی ندارم اما تو آبرو دادی

خوشحال می شوم درهم بخری

آن شب وقتی ته مانده های میوه آن مغازه دار در ساعات پایانی شب را خریدم

فقط با این نیت بود که با من هم همین معامله را بکنی

 ای کریم

ای رحیم

ما ته مانده و جامانده های دوستان شهیدمان هستیم که اگر ما را نخری خراب می شویم و باید دورمان بریزند ...

بخر

درهم بخر

فرصتی باقی نمانده 

یا ایها العزیز ...

رجعت

بسم الله

بعد از گذشت پنج سال، خداوند متعال امشب در روز نوزدهم ماه مبارک رمضان حس و حال نوشتن را در این وبلاگ عنایت فرمود

وبلاگ نویسی هم عالمی دارد

مثل سایر شبکه های اجتماعی در انتظار لایک و کامنت نمی مانی، هر موقع دلت بخواهد می نویسی

اینستاگرام تورا محدود به تصاویر می کند

توییتر تو را محدود در تعداد کاراکتر

اما اینجا فضای دیگری است

وبلاگ نویس های سال های 80 و 81 خوب می دانند چه می گویم

در طول این پنج سال که ننوشتم فراز و نشیب های زیادی بود

نمی دانم در ادامه هم حس نوشتن باشد یا خیر

سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را

انتظار

و این روز ها انتظار ...

انتظاری که باید منتظرش بود ...

در یک خوف و رجا

30 هزارتایی ها هم دارند تمام می شوند ...

منتظرم ...

دل نوشت

خیلی وقت است دستم به نوشتن نمی رود ...

این روزها هم رو به پایان است و منتظر فصلی جدید در ... ام

خدایا عطا بفرما 

ماه خدا آمد و رفت و این دل هنوز گیر است

گیر که هم آن طرف تر

درگیر است 

کندن آسان است اما گیر افتادن سخت ...

همین گیر ها نمی گذارند کنده شوی

خدایا رهایم کن

با همه وجود می خواهم رهایم کنی از این قید و بندهای الکی

حاج حسن طهرانی مقدم

شهید حاج حسن طهرانی مقدم همو که در یک رؤیای صادقانه تحول و دگرگونی عجیبی را برایم رقم زد ...

ارادت همچنان باقی است ...

21 آبان سومین سال تولد دوباره ات مبارک 

بین دنیا و بهشت ... در آستانه بهشت ...

هر موقع این آهنگ رو گوش میدم نا خودآگاه این کلمات در ذهنم تداعی و زمزمه می شود :

بین دنیا و بهشت ... در آستانه بهشت ...

دریافت فایل
حجم: 3.39 مگابایت

گاهی نمی شود که نمی شود ....

 گاهی گمان نمی کنی ولی می شود 
گاهی نمی شود، که نمی شود 
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است 
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود 
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست 
گاهی تمام شهر گدای تو می شود 

این شب ها

خدایا شهادت در راه خودت را به دست شقی ترین دشمنان دینت و به بدترین و فجیع ترین وجه ممکن نصیبم بگردان تا بتوانم ذره ای از ابراز علاقه وجودی ام به خودت را در ان لحظه دل انگیز برایت به تصویر بکشم 

اخلاص

خدا تا اخلاص نداده ای ... توفیق هم نده !

زیادی

زیاد که باشی 

زیادی می شوی ...

تصمیم گرفتم کمتر باشم ...